2023-05-11 11:04:13
#پارت_سیصد_پنجاه_هفت
#عشق_خاموش
حسام از آن جا دور شد، کلافه بود و این حال عصبی اش اصلا بهبود پیدا نمی کرد، به دادگاه فردا که حضورش در آن اجبار بود فکر می کرد به ضرر بزرگی که با از دست دادن خیلی چیز ها جبران میشد و مهم تر از همه به آن دلی که بزرگترین ضربه را آن خورد.
یادش آمد به بوسه شان بوسه ای که او برایش جان داد با هر بار یادش هزار بار دلش فرو ریخت اما فهمید مانلی آن کاره ، بوسه برایش هیچ به حساب می آمده، آن هم برای دختری که با سینا بودن را تجربه کند آن بوسه ها که برایش هیچ بود.
با همان فکر ها نعره اش در ماشین پیچید و سرش را چندین بار به صندلی پشت سرش کوبید فریاد زد:
-گول یه عفریته رو خوردم، گول ساره رو نخوردم اما...تو چه آدم پستی بودی
هستی از گوشه ی چشم نگاهش می کرد و ترجیح داد آن لحظ اصلا حرف نزند، به اداره رسیدند و حسام بی توجه به هستی که سوار ماشین بود از ماشین پیاده شد سمت ساختمان اداره رفت، هستی پوفی کرد از ماشین پیاده شد و گفت:
-حقیقت رو فهمیدی که انقدر آتیشی هستی
چادرش را مرتب کرد به دنبال حسام رفت.
حسام تا خود شب چنان خودش را در کار غرق کرده بود که اصلا نفهمید کی شب شده است، صدای در اتاقش باعث شد سر از پرونده ی زیر دستش بالا بیاورد.
-بیا تو
در باز شد هستی دست به سینه ایستاد و گفت:
-جناب سروان وقت رفتنه
حسام نگاه ساعت کرد پرونده ی زیر دستش را بست و از جایش بلند شد، هستی لبخند زد و گفت:
-چه زود از طرف حرف کشیدی!
حسام گوشی و سوئیچش را برداشت سمت در رفت و گفت:
-بعد اون انصراف وقتی دوباره تصمیم گرفتم برگردم به خودم قول دادم بهتر از قبل پیش برم
-عالی شدی تو این یک سال سروان شدی خب معلومه کارت عالی بوده
حسام از اتاق بیرون رفت و هستی به دنبالش رفت و گفت:
-در درجه ی اول باید منطقی باشی ودر برابر قانون هیچ استثنایی نداشته باشی حتی عشق
حسام یکدفعه سر جایش ایستاد، فک منقبضش را تکانی داد و گفت:
-نمی خواد چیزیو گوش زد کنی خودم میدونم استثنایی وجود نداره
-من واسه خودمم تکرار کردم
-شاید تو نیاز داری به این حرف اما من نه هر کی باشه جرم کرده باشه و به عهده ی من باشه به مجازاتش می رسونم
هستی جلو رفت چرخید روبه رویش ایستاد و گفت:
-حتی مانلی؟
حسام خشمگین نگاهش می کرد اما هستی با جسارت تمام نگاهش میکرد که حسام گفت:
-حتی اون، باید تمام مجازاتش رو بکشه
-حتی اعدام؟
حسام عصبی راه افتاد که هستی گفت:
-میدونی پول شویی اونم با این مبلغ جرم خیلی سنگینی داره
-من قاضی نیستم اگر بودم ...
ایستاد چرخید نگاه هستی کرد و گفت:
-اعدامُ براش کم می دونستم
هستی لبخند زد و حسام دوباره چرخید راه افتاد، از ساختمان بیرون رفتند و سمت ماشین حسام رفتند که هستی گفت:
-امشب تو باید برسونیم بابا زود رفت
حسام حرفی نزد سوار ماشین شد و هستی هم در را باز کرد سوار ماشین شد، هستی همان جور که کمربندش را می بست گفت:
-فردا روز سختیه
حسام ماشین را به حرکت در آورد و از پارکینگ بیرون رفت، هستی نفسی تازه کرد و گفت:
-نمی دونم دقیقا چی شنیدی اما حدسش سخت نیست، این حالت معلومه چیا شنیدی
حسام هیچ نگفت و هستی ادامه داد:
-نمی دونم اما من جای تو بودم خدارو شکر می کردم حداقل با یه ضرر مالی تموم شد، اگر بیشتر از این ضربه می خوردی چی؟ حسام مانلی این کاره بوده با اون پسره سینا از این کارا می کردن
حسام با خشم نگاهش کرد که هستی گفت:
-به جای عصبی شدن یکم گوش کن و فکر کن، مانلی گذشتش اون شکلی بوده تو زندگی تو پیداش شد و موفق شد تو رو عاشق خودش کنه و بعدم به چیزی که می خواست رسید میدونم شنیدی گذشته چه کارایی با اون پسره کردن
-تمومش کن
-حسام مانلی فقط اومده بود تو رو زندگیت رو بهم بریزه گرگ بود تو لباس بره، یکی بدتر از ساره این جای شکر نداره که خدا زود از او رهات کرد؟!
حسام شیشه را پایین کشید و هستی آرام گفت:
-سخته کنار بیای اما حسام جان به این فکر کن که مانلی میتونست ضربه بزرگتری بهت بزنه اون به قصد همین اومده بود، باور نکردی به همه گفتی اون این کاره نیست مطمئنم از دیروز فهمیدی تمام این کارایی که تو پروندش هست انجام داده
-هستی دیگه نمی خوام چیزی بشنوم
-باشه من حرفامو زدم میدونم چیزایی بوده که دوست نداشتی بهش فکر کنی اما من گفتم که فکر نکنی تو استثنا بودی مانلی عاشقت بوده، نه اون واسه چیز دیگه بهت نزدیک شده و هر کاری براش عادی بوده فقط یه کارایی کرده که البته با یکم کنار تو بودن فهمیده چی کار کنه به دلت بشینه، مانلی نه گذشتش نه حالش آدم درستی نب...
-گفتم نمی خوام چیزی بشنوم
هستی سر تکان داد و هیچ نگفت اما آتشش را به پا کرده بود که حسام داشت آتش می گرفت، هزاران بار دوست داشت فریاد بزند، به کل حالش از آن دختر بهم می خورد.
ماشین را جلوی در خانه ی دایی نگه داشت، هستی کمربند را باز کرد و آرام گفت:
-این چند وقته هر شب واسه آرامش تو قرآن خوندم بازم میخونم، خدا جواب میده
1.8K views08:04