دختره موقع فرار از مرز کیسه آبش پاره می شه https://t.me/+yQ | چتر بی باران(مریم روحپرور.کمند)
دختره موقع فرار از مرز کیسه آبش پاره می شه
https://t.me/+yQU2GxEvDa9hYmE0
با درد قدم دیگه ای جلو برداشتم و ایستادم.
دیگه نمی تونستم ادامه بدم؛ شکم هفت ماهم اجازه راه رفتن بهم نمی داد و نفسم بالا نمی اومد.
_چرا وایستادی؟! حالت خوبه؟! یکم دیگه فقط مونده؛ یه ذره دیگه طاقت بیاری تمومه.
با نفس نفس روی زمین خاکی نشستم و رو به آرمان گفتم:
_نمی تونم؛ به خدا نمی تونم؛ نفسم بالا نمیاد؛ شکمم درد می کنه.
دو زانو کنارم نشست و دستش رو روی شونه هام گذاشت.
_نمی تونیم صبر کنیم؛ باید هر چه زودتر از مرز رد بشیم؛ آدمام چند متر جلوتر کمکمون می کنن؛ بلند شو زودتر. از درد دستم رو روی شکمم مشت کردم و لبم رو واز گرفتم.